یادداشت های نوروزی یک ژنرال
نوشته شده توسط : احسانی
 
یادداشت های نوروزی یک ژنرال

خبرگزاری فارس: صبح امروز ، پس از به جای آوردن نماز ، به مناسبت اولین روز سال جدید ، به اتفاق خانواده بر مزار شهدای اسلام حضور یافته و عرض ادب نمودیم. اکثر خانواده شهدا و مردم برای زیارت در تکیه شهدا تجمع نموده بودند.

خبرگزاری فارس: یادداشت های نوروزی یک ژنرال

 

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از مشرق، غلامرضا صالحی به سال 1337در نجف آباد  متولد شد. وی به تاریخ  22 تیر ماه سال 1367 (پنج روز پیش از پذیرش قطعنامه 598) در تنگه ابو‌قریب بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ بال در بال ملائک گشود.

سردار شهید غلامرضا صالحی در زمان شهادت ، قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(صلوات الله علیه) به شمار می رفت.

آن چه خواهید خواند ، یادداشت های شهید غلامرضا صالحی در نوروز سال 1366 شمسی ، می باشد.

اول فروردین 1366 شمسی :

الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله

بار پروردگارا ! تا زمانی که در قید حیات هستم توفیقی عنایت فرما تا هر روزم پربارتر و خدایی تر باشد، و این دفترچه اعمال نیک و پسندیده ای باشد برای آخرت این بنده ضعیف و ناتوان و فقیر. و توشه ای باشذ به یادگار در تاریخ جهت بهره برداری دیگران در آینده.

صبح امروز ، پس از به جای آوردن نماز ، به مناسبت اولین روز سال جدید ، به اتفاق خانواده بر مزار شهدای اسلام حضور یافته و عرض ادب نمودیم. اکثر خانواده شهدا و مردم برای زیارت در تکیه شهدا تجمع نموده بودند.

قبل از ظهر به اتفاق به دیدار حاج محمدصادق دایی بزرگم که به تازگی فرزند سومش به شهادت رسیده رفتیم و ضمن تبریک سال نو ، برای فرزندان شهید او فاتحه خواندیم.

دوم فروردین  شمسی 1366:

صبح به اتفاق برادر ایزدی به منزل حجت الاسلام نادی ، نماینده مجلس شورای اسلامی رفتیم و ضمن دیدار و سلام و احوالپرسی ، ایشان در مورد آینده جنگ ، نیازمندی های اصولی جنگ با توجه به مخدودیت های مالی کشور سوالاتی داشتند. ما هر چند ایشان در بعد عملیاتی جنگ مسئولیتی ندارند ، ولی جهت آگاهی ایشان تا حدی که به نظرمان موثر و مفید می رسید ، وضعیت کلی از استعداد و توان خودی و توانایی ها و وضعیت دشمن و نیازها و کمبودهای کلی جبهه و جنگ را برایشان توضیح دادیم.

بنده عمده ترین ضعف موجود در جبهه را در حال حاضر عدم وجود کادر کافی و با تجربه و ضعف فرماندهی عمومی جبهه بیان داشتم و متذکر شدم ما در صورتی که به نحوی بتوانیم این ضعف مهم را برطرف کنیم و در روش و سیستم فرماندهی خود ، مقداری از حالات هیئتی خارج شده و در امر فرماندهی قاطعیت و مدیریت جدی را جایگزین کنیم ، موفقیت های بسیار مهم و بزرگی به دست خواهیم آورد.

ظهر امروز به اتفاق جمعی از دوستان ، از جمله آقای نادی ، در باغ سیدرضا اسماعیلیان با اهل خانواده گرد آمده و نهار را در آن جا صرف نمودیم. در این فرصت پیرامون موضوعات مختلف مسائل مکتبی بحث و گفتگو داشتیم.

سوم فروردین 1366 شمسی:

بعد از ظهر به اتفاق برادرم و اهل خانواده، به دیدار خویشان و آشنایان و صله رحم حرکت کردیم.ایتدا به دیدار [...] رفتیم. او به اتفاق شوهر بیمار و پدر پیر خود، کما فی السابق در خرابه ای که حتی یک کشاورز حاضر نیست گوسفندان خود را مبادا که سقف آن رویشان خراب شود و آن ها تلف شوند ، در آن جا جای دهد، زندگی می کنند. وضع زندگی آنان به حدی آشفته است که قادر به بیان آن نیستم.آن قدر وضع زندگی آنان و خصوصا محل زندگی شان در هم دیدم که به برادرم پیشنهاد نمودم بهترین صواب این است که ما حداقل یم کاشین شن و ماسه بیاوریم و یک روز کف اطاق و ایوان و حیاط آنان را سیمان کنیم تا لااقل آن ها بتوانند تکه کهنه های مندرس خود را به جای لحاف و تشک استفاده می کنند ، روی خاک ها ی گل آلود نخواهند بیاندازند. در مورد وضع آنان این طور می توانم بگویم که اگر هر انسان آزاده ای و هر مسئول متعهدی در این کشور ، تنها وصف آن را بشنود بدنش به لرزه درخواهد آمد و بی اراده از درگاه خداوند طلب مغفرت می خواهد که در عصر جمهوری اسلامی ، در گوشه ای از این آب و خاک ، دو انسان مستضعف با این وضع رقت بار زندگی می کنند.

در هر صورت پس از چند دقیقه دیدار سرپایی ، با مقداری کمک پولی از آن ها خداحافظی کردیم و مانند انسان هایی خشک و بی احساس از آن همه فقر و بدبختی گذشتیم و پس از آن به دیدار عده ای از خویشان رفتیم. کسانی که در مقایسه با این [...] و شوهرش ، قابل مقایسه نیستند ولی آن ها هم از وضع خوبی برخوردار نیستند.

چهارم فروردین 1366 شمسی:

صبح امروز به اتفاق برادران ایزدی ، کلیشادی و فروغی به مقصد دیدار با خانواده شهدا عازم اصفهان شدیم. و از آن جا همراه با یکی از دوستان دیگر به منزل همسر شهید حاج حسین خرازی رفتیم و با خویشان آن شهید عزیز دیدار نمودیم. در این ملاقات فرزند شهید را که چند روز پس از شهادت او به دمیا آمده و به نام محمد نامگذاری شده بود دیدیم. و در پایان هدیه ای را که از طرف فرماندهی سپاه فرستاده شده بود به همسر شهید هدیه کردیم.

پس از آن به منزل شهید حاج حسین روح الامین رفتیم و با مادر او دیدار و گفتگو نمودیم. سپس به منزل شهید اخیونی رفتیم و با پدر و برادر او دیدار نمودیم. پس از آن به منزل پدر و همسر شهید حاج اصغر جوان رفتیم و با آنان دیدار نمودیم و در پایان بر مزار شهدای اصفهان و خصوصا شهید خرازی فرمانده لشکر امام حسین (صلوات الله علیه) عرض ادب کردیم. و پس از آن در مراجعت به نجف آباد و در مسیر در شهرستان درچه به منزل شهید اکبری، قائم مقام تبپ بیت المقدس رفتیم و با پدر و برادر و مادر ایشان دیدار نمودیم. در این دیدارها هدایای به خانواده شهید اهدا نمودیم.

امشب منزل برادرم به اتفاق خانواده میهمان بودیم.

روحمان با یادش شاد

 





:: بازدید از این مطلب : 582
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 10 فروردين 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: